«اگر بخواهی نگهم داری
از دستم می‌دهی.» ــ مارگوت بیکل شاعر معاصر آلمانی
 
      این حکایت آزادی‌ یا سخن آزادی با مخاطبانش است.
      روزگاری هم ویلیام شکسپیر شاعر و نمایش‌نامه‌نویس بریتانیایی، «بودن یا نبودن» را اصلی ترین «مسأله»ی فکری، فلسفی، سیاسی، انقلابی و اجتماعیِ نوع بشر معرفی نمود. طی ۴۵ سال گذشته که سیاست‌های نظام ولایت فقیه بر پاشنه‌ی اشغال ایران چرخیده است، «بودن یا نبودن» یک آزمایش فردی، اجتماعی و ملی در پیش روی مخاطبان آزادی بوده است. مخاطبان حقیقیِ آزادی در این ۴۵ سال، میراث‌بران خون شقایق در بستر تاریخ معاصر ایران بوده‌اند و هستند.
 
      نگه‌داشتن آزادی، میسر نیست. آن که در تلاش برای سد بستن مقابل آزادی‌ست، نخست آن را از دست می‌دهد و سپس، خود آماج مبارزه‌ی آزادی‌خواهان می‌شود.
      آزادی همواره خود را نو می‌کند و به نسل‌های نو، ضرورت خود را می‌نمایاند. مدافعان حریم آزادی نیز چنین‌اند؛ ساکن در یک محیط نیستند و همواره خود را با نیازهای نوین آزادی و ضرورت آن انطباق می‌دهند.
      در گرامی‌داشت شقایق‌های آزادی در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ که برای دفاع از حریم اشرف به‌پاخاستند، شاهد حکایتی دیگر از آزادی هستیم. این دفاع از کجا آمده و از کدام مسیرها عبور نموده است؟
 
      روزی دفاع از آزادی، ضرورت براندازیِ دیکتاتوری سلطنتی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بود. چند صباحی بعد، دفاع از آزادی، افشاگری و روشنگری برای شناساندن ماهیت قرون وسطایی دیکتاتوریِ ولایت فقیهی شد. روزی عبور از تمامیت این نظام و نبرد تمام‌عیار با هدف سرنگونیِ آن شد. روزها و سال‌هایی، دفاع از آزادی، پایداری تاریخی در زندان‌های ولایی و گذر از سالن‌های قتل عام تا رویش ناگزیر قیام‌ها در شهرهای ایران شد. روزگارانی هجرت از سلطه و هیمنه‌ی ارتجاع مستقر و سپس از هر جای جهان رو به ایران، ایستادگی و نبرد و مبارزه کردن، از دست ندادن آزادی‌ست.
 
      منازل و مراحل پاسخ به ضرورت‌ آزادی هرگز ساکن و ثابت نمانده است و نمی‌ماند. آوردگاهی از این منزل و مرحله، روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در اشرف بود. باز هم منزل و مرحله‌ی آزمایش «بودن و نبودن» رسید. نمود نخست، گویی قطعه‌یی از خاک اشرف است که مورد هجوم وابسته‌گان به ولی فقیه مستقر در تهران واقع شده است، ولی اصل آماج، میراث‌بران خون شقایق در تاریخ معاصر ایران بودند؛ میراث‌برانی که وفاداری بر این پیمان را از ۳۰ خرداد ۶۰ تا اشرف، زهر در کام دیکتاتوریِ ولایی ــ آخوندی و مرادفان سیاسی آن کرده‌اند.
 
      اشرفیان در آن روز، ۳۶ شقایق دیگر را به یادمان‌های دفتر زمانه‌‌های آزادی تقدیم نمودند. آزادی اما، از پس هر هدیه‌یی که نثارش شده است، همواره افق‌های نو را گشوده است.
 
اشرفیان با دست‌های خالی و با جسم و جان‌‌ بی‌پناه، مقابل جولان زرهی و رگبار شلیک ایستادند. پیش از آن، هشت سال تجربه کردند که «اگر اشرف بایستد، جهانی خواهد ایستاد». ایستادگی، مرام و منش بنیادین وفاداری به آزادی‌ست و این مرام و منش، خصلت تکثیرشونده و همیاری و همبستگی دارد. جهان وجدان‌های بیدار ایرانی و غیر ایرانی هم با اشرف ایستاد. جنبش حقوقی از سکوی این ایستادگی به‌حرکت درآمد و شناسنامه‌ی حفاظت اشرف، مهر حقوقی بین‌المللی خورد.
 
      استمرار پایداری بعد از حماسه‌ی ۱۹ فروردین ۱۳۹۰، راهگشایی جغرافیایی را پیش پای اشرفیان گذاشت. این راهگشایی، پاسخ به این ضرورت در پیوند با آزادی‌ست که همواره در تمامیِ نبردها، مهم، استمرار مبارزه و قیام و پایداری و حاملان آن‌هاست. در ادامه، اشرف ۳ از چنین نبردی حاصل شد.
 
      زنان و دختران میراث‌بر خون شقایق که خود را فدای استمرار مبارزه و قیام و پایداری برای رهایی ایران از استبداد و دیکتاتوری ولایی ــ آخوندی نمودند، به‌طور قانون‌مند راهگشایان وارثان آرمانی، مبارزاتی و تشکیلاتی‌شان برای ارتقای سطح مسؤلیت‌پذیری و تکثیر آن‌ها در هیأت «شورای مرکزی» مجاهدین خلق شدند. یک راهگشایی در امر برابری که جوهر مبارزات تاریخی، اجتماعی، صنفی، فرهنگی و سیاسیِ زنان بوده است و ادامه دارد.
     
      چنین است پیام‌رسانی و فلسفه‌ی بالنده‌ی خون شقایق در پاسخ به ضرورت آزادی. شقایق و لاله و آزادی، معشوقان توأمان نسل‌به‌نسل مشتاقان رهایی و برابری و عدالت هستند. این هر سه، هر بار در جایی و نقطه‌یی از زمین، یکدیگر را تلاقی و دیدار می‌کنند. در پی هر دیدار، میراث‌بران خود را می‌یابند. داستان بی‌پایان آزادی در پیوند ناگسستنی‌اش با جان و ضمیر آدمی در چنین سفری نگاشته، سروده، نواخته و تکثیر و تکثیر شده است. برگی از این سفر شورانگیز به‌جانب رهایی و یگانگی را اشرفیان در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ بر این دفتر انتشار داده‌اند. دفتر همیشه باز حکایت شاهدان آزادی با عنوان «هنوز ای وارث خون شقایق...».    
🙏لطفا به اشتراک بگذارید